کد مطلب:29688 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

بنیانگذار علم نحو












5629. سیر أعلام النبلاء - به نقل از ابو الأسود -: نزد علی علیه السلام رفتم و دیدم كه در فكر فرو رفته است. گفتم: ای امیر مؤمنان! درباره چه چیز می اندیشی؟

فرمود: «در دیار شما، خطایی در گفتار شنیدم. به این فكر افتادم كه كتابی در زمینه دستور زبان عربی بنویسم».

گفتم: اگر این كار را بكنی، ما را زنده كرده ای.

پس از چند روز، نزد وی آمدم. نوشته ای به من داد كه در آن، این مطالب بود: «همه كلمه ها، اسم، فعل و حرف اند. اسم، آن است كه از مسمّا خبر می دهد و فعل، آن است كه از حركت مُسمّا خبر می دهد و حرف، چیزی است كه از معنایی كه نه اسم است و نه فعل، خبر می دهد».

آن گاه فرمود: «بر این بیفزا و از این اصل، پیروی كن».

من چیزهایی را گِرد آوردم و آنها را به وی عرضه كردم.[1].

5630. تاریخ الخلفاء - به نقل از ابو الأسود دُئِلی -: نزد امیر مؤمنان رفتم و او را سر به گریبان و متفكّر دیدم. گفتم: ای امیر مؤمنان! درباره چه می اندیشی؟

فرمود: «در این شهرتان غلطهای دستوری شنیدم. تصمیم گرفتم كه كتابی در دستور زبان عربی بنویسم».

گفتم: اگر این كار را انجام دهی، ما را زنده می كنی و این زبان در بین ما باقی خواهد ماند.

آن گاه، پس از سه روز، نزد وی آمدم. نوشته ای به من داد كه در آن، این مطلب بود: «به نام خدای بخشنده و مهربان. كلمه، اسم و فعل و حرف است. اسم، آن چیزی است كه از مسمّا خبر بدهد و فعل، آن چیزی است كه از حركت مسمّا خبر دهد و حرف، آن چیزی است كه از معنایی كه نه اسم است، و نه فعل، خبر دهد».

آن گاه فرمود: «از این اصول، پیروی كن و آنچه را كه به ذهنت می رسد، بر آن بیفزای و بدان ای ابو الأسود كه: چیزها سه گونه اند: یا ظاهرند و یا در تقدیرند و چیزهایی هم هستند كه نه ظاهرند و نه در تقدیر، و امتیاز دانشوران از هم، در شناخت آن چیزهایی است كه نه ظاهرند و نه در تقدیر».

ابو الأسود گفت: چیزهایی از نحو (دستور زبان) را گِرد آوردم و به او عرضه كردم و از جمله آنها حروف نصب بود و از آنها «إنَّ» و «أنّ» و «لیت» و «لعلّ» و «كأنّ» را یاد كردم؛ ولی «لكنّ» را نیاوردم.

به من فرمود: «چرا " لكنّ " را رها كردی؟».

گفتم: آن را از حروف ناصب نمی دانم.

فرمود: «نه؛ از حروف ناصب است. این را هم در آن بگنجان».[2].

5631. شُعَب الإیمان - به نقل از صَعْصَعة بن صَوْحان -: مردی اعرابی، نزد علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و گفت: سلام بر تو، ای امیر مؤمنان! این كلمه را در این آیه چگونه قرائت می كنی كه: «لا یأكلُه إلّا الخاطون؛ آن را جز راه روندگان نمی خورند»؟ همه كه راه می روند؟

علی علیه السلام لبخندی زد و فرمود: «ای اعرابی! [ قرائت صحیحِ] آیه این گونه است: " لَّا یَأْكُلُهُ و إِلَّا الْخَطُِونَ؛[3] آن را جز خطاكاران نمی خورند "».

اعرابی گفت: سوگند به خدا، راست گفتی، ای امیر مؤمنان! خداوند، بنده خود را رها نمی كند.

آن گاه، علی علیه السلام رو به ابو الأسود دُئلی كرد و فرمود: «عجم ها، همگی اسلام آورده اند. برای مردم، دستورِ زبانی وضع كن تا برای درست سخن گفتن خود، به آن استناد كنند و رفع و نصب و جر را برایشان معیّن كن».[4].

5632. مناقب آل أبی طالب: علی علیه السلام بنیانگذار علم نحو است؛ چون علمای نحو، این دانش را از خلیل بن احمد بن عیسی بن عمرو ثَقَفی، از عبد اللَّه بن اسحاق حَضْرَمی، از ابو عمرو بن علاء، از میمون اَفرَن، از عَنْبَسةُ الفیل، از ابو الأسود دُئِلی گزارش كرده اند و او از علی علیه السلام.

علّت آن هم این بود كه قریشیان با نَبْطیانْ ازدواج كردند و از آنان، بچّه هایی به دنیا آمدند كه گویش آنان، نادرست بود، به گونه ای كه دختر خُوَیْلِد اسدی كه با یك نَبْطی ازدواج كرده بود، گفته بود: «إنّ أبویَ مات و ترك علیّ مالٌ كثیرٌ؛ پدرم مُرد و مال زیادی بر عهده ام به جا گذاشت» (كلمه «أبو» را باید «أبا» می گفت و «مالٌ كثیرٌ» را باید «مالاً كثیراً» می گفت). وقتی خراب شدن زبانشان را دیدند، [ ایشان] علم نحو را بنیان گذاشت.

و گزارش شده كه عربی بادیه نشین از بازاری ای شنید كه می خواند: «أَنَّ اللَّهَ بَرِی ءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ وَرَسُولِهُ و»[5] («رسول» را به كسره خواند و عطف به «مشركین» كرد كه معنای آن كاملاً غلط شد). مرد عرب، سرِ طرف را شكست و او داوری نزد امیر مؤمنان بُرد. امیر مؤمنان، از او بازخواست كرد. گفت: وی در قرآن خواندنش به خدا كفر ورزید. علی علیه السلام فرمود: «او در این كار، تعمّد نداشت».

و گزارش شده كه در چشم ابو الأسود دُئِلی، لكّه ای افتاده بود و فرزندی داشت كه او را نزد علی علیه السلام می بُرد. دختر وی گفت: «ما أشدُّ حَرِّ الرمضاء؛ چه قدر هوا گرم است!» («حرّ» را به كسر خواند) و منظورش تعجّب بود. ابو الأسود، او را از این نوع سخن گفتنِ غلط، نهی كرد و جریان را به امیر مؤمنان گفت و علی علیه السلام نحو را بنیان گذاشت.

و گزارش شده كه ابو الأسود دُئِلی، پشت سر جنازه ای می رفت. شخصی پرسید: «مَنْ المتوفّی؟ میراننده، چه كسی است؟».

ابو الأسود [ با توجه به خطای دستوری سؤال] گفت: خدا! و جریان را به علی علیه السلام خبر داد و [ چنین بود كه] علی علیه السلام نحو را تأسیس كرد.

در هر صورت، [ علی علیه السلام] تدوین علم نحو را به عهده ابو الأسود گذاشت و [ به وی] گفت: «چه قدر این نحو [ سخن گفتن،] خوب است! مسائل دیگر را تو به آن اضافه كن» و از این رو این علم «نحو» نامیده شد.[6].

5633. تاج العروس: اوّلین كسی كه نحو و لغت را برای مردم قانونمند كرد، ابو الأسود دُئِلی بود و آن را از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام گرفته بود.[7].

5634. تاج العروس - در بیان دیدگاه ها در مورد علّت نامگذاری علم «نحو» به این نام -: گفته شده كه این، به خاطر سخن علی علیه السلام به ابو الأسود بود، پس از آن كه به وی، اسم و فعل و باب هایی از عربی را یاد داد كه به او فرمود: به همین «نحو» ادامه بده.[8].

5635. البدایة والنهایة - به نقل از ابن خَلِّكان و دیگران -: اوّلین كسی كه علم نحو را به ابو الأسوَدْ القا كرد، علی بن ابی طالب علیه السلام بود كه به وی فرمود: «كلام، اسم و فعل و حرف است». آن گاه، ابو الأسود به همین نحو، پیش بُرد و بر سخن ایشان افزود و راهش را پی گرفت و به همین خاطر، این دانش به «نحوْ» نامگذاری شد.[9].









    1. سیر أعلام النبلاء: 28/84/4، الفصول المختارة: 91، الصراط المستقیم: 220/1.
    2. تاریخ الخلفاء: 213، كنز العمّال: 29456/283/10. نیز، ر. ك: الفصول المهمّة: 1073/681/1.
    3. حاقّه، آیه 37.
    4. شعب الإیمان: 1684/259/2، كنز العمّال: 29457/284/10.
    5. مراد او آیه: «أَنَّ اللَّهَ بَرِی ءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ وَرَسُولُهُ و...؛ [ این آیات، ] اعلام بیزاری ای است از طرف خدا و پیامبرش... » بود. (توبه، آیه 3)
    6. مناقب آل أبی طالب: 46/2.
    7. تاج العروس: 62/1، البدایة والنهایة: 312/8.
    8. تاج العروس: 226/20، الفصول المهمّة، حرّ عاملی: 1073/681/1.
    9. البدایة والنهایة: 312/8.